Friday, March 09, 2007

....روز زن ،میدان بهارستان و

ساعت یک ربع به دو میرسم بهارستان سریع خودم را میرسانم{چون پارسال به خاطر یک ربع دیر رسیدن تجمع را از دست دادم}،به در اصلی مجلس چند نفری مامور هستند و اونور خیابون یه تعدادی دختر و پسر ایستاده اند.میروم اونور به یکی از پسرهایی که اونجا هست میگم ساعت 2 شده پس چرا همین چند نفر هستیم؟اونم در پاسخ میگه :نمیدونم.{مثل اینکه این تجمع با تجمع معلمها مختل شده بود و هر کسی میرسید میگفت اینها معلمن!}ساعت 2 یا 2:10 دقیقه بود که مامورا اومدند و گفتند بروید و اینجا واینسید.من هم مثل بقیه رفتم اونور خیابون و در پارک ایستادیم.انگار این مامورا دستور داشتند ما را تا میدان همراهی کنند و باز هم گفتند بروید،اندفعه خوشونت به خرج دادند و نقاب انسانیت خود را برداشتد و مثل سگهای وحشی به جان مردم و دانشجویان افتادند.بعضی از خانومها با مامورها مشاجره میکردند و در همین حین بود که یکی از مامورها که انگار همین الان قلاده اش را باز کردهاند اومدو به همه دختر ها یکی یک دونه لگد تو پاهاشون زد{انقدر دلم سوخت و کلی هم فحش به این مامور دادم و دادیم}تا میدون بهارستان داشتیم دوندگی میکردیم و وقتی رسیدیم عده ای میگفتند بیاین وسط خیابون بشینیم و عده ای دیگر میگفتند بیاین دستامونو بهم بدیم و خیابونو ببندیم ولی اتفاقی نیفتاد و همه رفتند داخل میدان.باز هم سربازهای باتوم بدست حمله کردند {البته من چون اون جلو بودم نمیتونستم ببینم کسی را میزنند یا نه}همه به آنطرف خیابان میروند و داخل پاساژهایی که آنجا هست میشوند و عده ای هم هنوز در پارک هستند.تعداد ماموران بیشتر شده است و مثل مور و ملخ همه جا پر شده اند چند دقیقه بعد چند تا موتور سیکلت هم به میدان میآیند.همه پخشو پلا شده اند.عده ای آن طرف و عده ای اون طرف.میرم یه دور میزنم{از شانس بد من هیچ کدوم از دوستام نیومدن}جالب بود مامور زن هم آوردند و در وسط میدان با مانتوهای سبز و عدهای هم باتوم داشتند.در همین هین چند تا از این مامورها به یک دختر حمله میکنند واو را میگیرند و به داخل ماشینی که در گوشه میدان گذاشته اند میبرند.از دور میبینم که یک پسر را هم یکی از ماموران گرفته و با وحشی گری دارد به جلو هول میدهد.در همین حین یکی از مامورهای زن دنبال یک دختر میکند دختر به باجه بلیط فروشی میخورد و در میرود ولی شاید هم گرفتنش نمیدانم.از یکی میپرسم پس بقیه کجا هستند؟میگوید:رفتند پایین.
خیلی شاکی است و میگوید هنوز مامورا نیومدن گذاشتن رفتن.راست هم میگفت .متاسفانه این جور مواقع بی برنامگی زیاد پیش می آید.
چند قدم که اون طرف تر میروم میبینم دو تا از مامورهای زن یک دختر را گرفته اند و روسری اش را روی صورتش انداخته اند و حتی جلوی دهانش را هم گرفته اند،دختر جیغ میزند و او را هم سوار ماشین میکنند.در همین حین باز هم یکی دیگر از دخترها را میگیرند همونی که من ازش سوال کردم.جو بدی بر میدان بهارستان حاکم شده است.از یک طرف پاچه گیری ماموران و زیر پا گذاشتن قانون اساسی و از یک طرف هاج و واج ماندن مردم عادی و حتی بی برنامگی تجمع.
مثل اینکه دیگه خبری نیست تا ساعت 4:15 صبر میکنم ولی خبری نیست.مامورها در همه جای میدان هستند حتی در پارک و جلوی مترو و سرباز های باتوم بدست هم روی چمن ها نشسته اند.چند دقیقه آنجا میشینم و یکی از مامورها میگه پاشو برو.
پامیشم و به طرف مترو میروم و در دلم غوغایی است برای آن دخترها،برای آنهایی که باتوم خوردند و برای آنهایی که لگد های آن مرد عوضی را روی پاهایشان حس کردند.برای آنهایی که گرفتنشان و حداقل باید یک روز مهمان آنها باشند



صبح که داشتم میرفتم بازار با خودم پول برداشتم که برای خودم لباس بخرم و از اونطرف برم بهارستان.وقتی داشتم میرفتم یه آقایی در مترو اعلام کرد که مسافرین محترم در ایستگاهای بهارستان و ملت توقف نداریم {مثل اینکه صبح معلمها بهارستان بودند و تازه کلی هم کتک خوردند،یا بهتره بگیم با مهرورزی ماموران انتظامی روبرو شده اند.

وقتی داشتم توپخونه پیاده میشدم که سوار مترو های 15 خرداد بشم انقدر شلوغ بود که به زور و هل دادن چپیدم تو مترو .وقتی پیاده شدم احساس کردم که یه چیزی همرام بوده و حالا حسش نمیکنم،یه دست به جیبم زدم و به خودم اومدم دیدم ای دل غافل کیفمو زدن.اینم از شانس بد ما

مرتبط هستند:و
ایستگاه ملت مسدود است(+)
تجمع هشتم مارس در مقابل مجلس به خشونت کشیده شد(+)
سی