Wednesday, February 14, 2007

میراث گرانبها و افراد بی لیاقت


همه ی ما وقتی اسم کوروش را به زبان میآوریم،بزرگی و شکوه ایران در زمان هخامنشیان در اندیشه ی مان جلوه گر میشود.پادشاهی که توانست شهری بر پایه آزادی بنا کند.همینطور یونانیان وی را قانون گذار دادگر و یهودیان او را مسیح(نجات دهنده) و ایرانیان کوروش را پدر میخواندند.کوروش این شاه بزرگ واقعا که بود؟کوروش بزرگ بود؛چون بر پایه آیین و فرهنگ ایرانیان پرورش یافته بود.اندیشه نیک،گفتار نیک،کردار نیک،در جان و روان ایرانیان جای گرفته بود.آیینی که آرمان زندگی اش،آبادانی و شادمانی جهانیان و خوشبختی را در خوشبختی دیگران دیدن بود.
در اندیشه جهانی کوروش نابودی خط و زبان و فرهنگ دیگر کشورها جایی نداشت.کوروش بزرگ میگوید:
((منم کوروش آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم،همه ی مردم مرا با شادمانی پذیرفتند.در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم.((مردوک))دل های پاک مردم بابل را به روی من برگردانید زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.ارتش بزگ من به آرامی وارد بابل شد.نگذاشتم رنج وآزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.نابسامانی بابل و نیایشگاهایش دل مرا به درد آورد....من برای صلح کوشیدم.((نبِوند))مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود،کاری که در خور آنان نبود.من برده داری را برانداختم،به بدبختی های آنان پایان بخشیدم.فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی مردمان را نیازارد،فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی نیاندازد،((مردوک))از کردار نیک من خشنود شد....ما همگی شادمانه و درآشتی ((مردوک)) را ستودیم.)).
2545سال پیش کوروش بزرگ پس از گرفتن بابل در آن سرزمین به تخت شاهی نشست و شاهنشاهی هخامنشی را گسترش داد.شاهنشاهیی که در حدود دویست و بیست سال به درازا کشید و جهانیان در سایه آن با آزادی،دوست و آرامش،پرداختند



ماجرا خیلی مهم شده .ماجرایی که این روز ها بیشتر مردم در باره ی آن صحبت میکنند.حال در اتوبوس ،تاکسی،یا در مترو.حتی روزنامه ها هم در این باره مینویسند و خبرهای متفاوتی را به از دید مردم میگذرانند.حتی احزاب هم ساکت نبودند و بیشتر آنها به این مسئله اعتراض کردند.ولی چرا ما ایرانی ها باید تا دقیقه نود صبر کنیم و بعد دست انجام کاری بزنیم.همیشه همینطور بوده .ولی مردم اگر از همان گذشته یعنی 11سال پیش دست به انجام چنین اعتراض هایی میزدند صد در صد وضعیت مثل حالا نبود و کروش بزرگ آسوده خوابیده بود و مردم هم خوشحال از اینکه تمدنشان را از دست نداده اند.
واقعا چه طور به خود جرات میدهند با میراث گذشتگانمان اینطور رفتار کنند و آنها را به زیر آب ببرند،تا از چشم همه دور بماند.آیا تا به حال فکر کرده ایم که عمر مفید یک سد چقدر میتواند باشد؟یا آیا ما اصلا به این سد نیاز داریم؟خوب آیا مسوولان نمیتوانند از آب گیری این سد چشم بپوشند و به سراغ جایی دیگر روند؟شما را به خدا این کار را انجام ندهید.این مکان یعنی پاسارگاد باید باشد تا نمادی از آزادی،برابری،صلح و دوستی برای جهانیان و به خصوص ایرانیان باشد.ایرانیانی که شاید دیگر از آزادی و برابری و صلح و دوست چیزی بلد نیستند و نمیدانند و باید در کتابها به دنبال آن گشت.شاید با نوشتن این مطالب نتوانیم جلویآب گیری سد سیوند را بگیریم ولی با اعتراض و تجمع میتوانیم.
بعضی ها میگویند خوب بره زیر آب به من چه مربوطه یا عده ای دیگر میگویند:اصلا پاسارگاد کجاست؟ ولی به تک تک ما که ایرانی هستیم مربوطه که این مکان چه جوری نگه داری بشه.ما ایرانی هستیم و تک تکمون مسوول این وقایع هستیم.حال چه داخل کشور و چه خارج کشور.مذهب مهم نیست،مهم هم عقیده بودن و هم فکر بودنه.واقعا چهگونه به خود این اجازه را میدهند که برای بهره بری از یک سد که عمر مفیدش صد سال است میراث چند هزار ساله ی ایران را از بین ببرند؟

پی نوشت
1.تلاش برای نجات پاسارگاد(جمهور
از دوست عزیزم جمهور به خاطر راهنمایهایش تشکر میکنم