Friday, February 09, 2007

دستاوردهای دهه ی زجر


اینهمه سال گذشته و هنوز همان شعار کذایی استقلال آزادی جمهوری اسلامی را سر میدهند و باز هم میگویند.با گفتن این شعار سوالهایی در ذهن جوانان شکل میگیرد .جوانانی که روز به روز پژمرده تر میشوند و ناراحت از اینکه بر سرشان چه خواهد آمد و چگونه عمر خود را از دست داده اند.نسلی که روز به روز پژمرده تر میشود و به حال خود افسوس میخورد.اگر در همان شعار کذایی دقت کنید میگویند آزادی پس کو آزادی؟آزادی یعنی چه؟نه خدایی معنی آزادی در این شعار چیست.از این آزادی فقط و فقط خود جمهوری اسلامی سر در میاره و بس و کس دیگه ای از این نوع آزادی چیزی نمیفهمه و همینطور بر عکس هیچ کسی از آزادی جمهوری اسلامی چیزی نمی فهمه.واقعا در این چند سال چه بر سر ایران گذشت و چه بر سرش خواهد گذشت .مردم چه چیزهایی که ندیدند و چه چیزهایی که تحمل نکردند و هی پشت سر هم میگن مردم از ما رازی هستند و مردم پشت سر این انقلاب هستند.آیا واقعا مردم پشت سر این نظام هستند وآیا مردم از مسئولین کشور رازی هستند که اونها در مدح و ستایش خود هی نطق مینویسند و برای مردم میخوانند.مردمی که با هزاران مشکل طی این سالها دست و پنجه نرم کردند و هر چه جلئتر میرفتند باز هم با مشکلات گوناگون روبرو میشدند.و در کنار این مشکلات و عده های دروغین مسئولین را میدیدند و به حال خود گریه میکردند.که این مملکت را به دست چه کسانی سپرده اند. مردمی که برای اینکه بتوانند از پس مشکلات مالی خود برایند دست به فروش کلیه خود میزنند و حتی زنها رحم خود را اجاره میدهند تا بتوانند اجاره خانه خود را پرداخت کنند و برای بچه هایشان لباس بخرند.مردمی که در جنگ ایران و عراق فرزندان عزیزشان را از دست دادند و هنوز **جسد خیلی از این شهیدان به دست خانواده هایشان داده نشده **چقدر متاد داره این جامعه و روز به روز هم به معتادان این جامعه اضافه میشه و همینطور به تنوع مواد .در این چند سال ببینید چقدر آمار خودکشی در کشور بالا رفت و چه قدر از جوانان و نوجوانان به خصوص دختران از خانه فرار کردند و چقدرهایشان به کشورهای عربی فرستاده شدند .ببینید در این چند سال چقدر از تفریحات را از جوانان گرفتند و چقدر آنها را در تنگنا قرار دادند و به زور آنها را وادار کردند که کارهایی را انجام دهند که به نفع رژیم هست.مردم ما در گرسنگی بودند و پولها در جیب سید حسن نصرالاه بود و مردم ما داشتند طعم تلخ فقر را حس میکردند اونوقت آقایون داشتند به لبنانی ها کمک میرساندند و به فلسطین کمک میکردند و همینطور در سفر آخر احمدی نژاد که چگونه دست و دلبازی خود را نشان داد.هی میگویند مردم ما از تحریم نمیترسند و قبلا هم با این جور تهدید ها نترسیده اند ولی آیا قبلا ها مثل الان است .قبلا ها اینهمه گرانی بود اینهمه دزدی بود اینهمه کلاهبرداری بود اینهمه فقر بود . **درست یادم نیست ولی فکر کنم تو محرم بود که با شوهر خاله ام که یه سپاهی است رفتیم بازار برای اینکه ماشینش رو پارک کنه ما رو برد نمیدونم بعدا آدرسشو مگم داشتم میگفتم مارو برد یه جایی و اونجا گفت امیر بیا بریم برای شهدا فاتحه بخونیم و من و فامیلمون و مسئول اونجا رفتیم .اول فکر کردم یه سنگ قبری و تشکیلاتی هست ولی اون ما رو برد تو یه سرد خونه که البته خراب بود و بعد من منظره ای دیدم عجیب که بعدا براتون مینویسم.**