Wednesday, December 13, 2006

مرگ پدر بزرگم

مرگ حق است و برای تک تک انسانها اتفاق خواهد افتاد .همین طور که برای پدربزرگ من اتفاق افتاد.
یکشنبه صبح پدر بزگی را که خیلی دوست داشتم و برایش حاضر بودم هرچی دارم بدهم فوت کرد و به رحمت خدا رفت.
خدایی که پدربزرگمو خیلی دوست داشت.خدایی که همه را دوست دارد.خدایی که مهربون است.
جاش خیلی خالی.همه به یادشن.
فردا چهارشنبه ختم هست و جمعه 24 آذر هفتم.
نمیدونم ولی شاید اسمشو شنیده باشید.حاج اکبر کلهر.پیر غلام امام حسین.
در روزی که داشتیم اونو خاک میکردیم کلی جمعیت اومده بودند.از مداح ها :احسانی/قنبری/کریمی/رضا خاک پور/جوادیان/اربابی.
از مقامات:از وزارت کشور/کلهر و......
از کاسبهای بازار:لنکرانی/قدیری و.....
پدربزرگمو در خانه خودش شستیم و بعد فردا صبح به حسینیه اربابی بردید و بعدش هم حسینیه زنجیر زنان تهران{برای خودش بود} مراسمی پر شکوه و با عظمت.مراسمی که کل کوچه {.....} مغازه هاشونو بستند.مراسمی که یه ترافیک 1ساعته درست کرد و مراسمی که با حضور چند مامور برگزار شد.!!
برای پدربزرگم یه فاتحه بخونید.مرصی

راستی این اتنخابات هم تهرانو به گند کشیده هر طرفی که نگاه میکنی کلی کاغذ هست.این همه درودیوارو کثیف میکنن که چی بشه؟
جز اینکه کلی کار این مامورهای شهرداری رو زیادتر میکنن؟
جز اینکه کلی پول برای این تبلیغات خرج میکنن؟در صورتی که میشه همون پولو خرج مردم فقیر کرد.
لعنت به این آدمها که برای اینکه به پست مورد نظر خود برسند دست به هر کاری میزنند
.