Tuesday, March 06, 2007

باز هم سخنی با احمدی نژاد

آقای رئیس جمهور چند دقیقه ای میخواستم وقت شما را بگیرم.راستی آقای رئیس جمهور چون حوصله نوشتن ندارم شما را احمدی نژاد خطاب میکنم.امیدوارم که منو ببخشی!
احمدی نژاد آیا فکر نمیکنی این سخنانی که هر روز از دهانت خارج میشود وضع کشور را خرابتر میکند،ابته با اون بوی بد دهانت همه ی مردم دچار تنگی نفس میشوند.با این سخن پراکنی هایی که میکنی روز به روز همه از تو نا امید میشوند و اگر تا به حال اندکی طرفدار داشتی آنها را هم از دست میدهی؛و آنهایی هم که به تو رای داده بودند به خود فحش میدهند که چرا به یه همچین آدمی رای داده اند(حالا خودمونیم اصلا کسی به تو رای نداد) و به دکتر بودن تو شک میکنند،که تو آیا یک دکتری یا یه دانش آموز دبستانی که زیادی از حد رشد کرده!
آیا تا به حال در سخنان خود تامل کرده ای که چه به زبان می آوری؟خیر،بعید میدانم.
آیا تا به حال به آخر و عاقبت حرفهایی که میزنی فکر کرده ای؟خیر،بعید میدانم.
من به نوبه خود هرچه بیشتر سخنان شما را میشنوم به دکتر بودن تو بیشتر مشکوک میشوم.واقعا از یه رئیس جمهورآن هم رئیس جمهور کشوری که دارای کلی ثروت و معادن طبیعی است بعید است مثل افراد بیسواد و معمولی حرف بزند.
بعید میدانم تا به حال کتابی خوانده باشید.این حرفهایی که میزنید اندکی ارزش ندارد و تمام این مردمی که برای شما جمع میشوند و محمود،محمود میگویند فیلمی بیش نیست که کارگردانش هم جمهوری اسلامی است.
همه ی مردم ایران از سخنان شما ناراحت هستند و حتی به حال خود افسوس میخورند،حتی آنهایی که طرفدار شما هستند و تعدادشان خیلی کم است.شما دیگر تنها شده اید و همه ی اعضای لشکرتان شما را ترک کرده اند.شما را ترک کرده اند به خاطر عقاید مسخره و افکار پوچی که دارید.آیا بهتر نیست از یه دید دیگه به دنیا نگاه بکنید؟
آیا الگوی تو هگو چاوز است؟آیا شما میخواهید با این کارهایی که میکنید خود را مردمی جلوه دهید؟خیر مردم انقدر ها هم هالو نیستند.
آیا فکر میکنی که خدا تو را از آسمان به زمین فرستاده و به تو دستور داده تا ایران را به انرژی هسته برسانی و گرانی را در کشور ریشه کن کنی؟
چرا میخواهی به زور مردم را به بهشت ببری؟
بدبخت آن مسافرانی که تو راننده ی قطارشان هستی.چون قطار نه ترمز دارد و راننده اش هم آدمی ناشی است که اسمش احمدی نژاد است.مسافران از همه جا بی خبر و سرشان را زیر برف کرده اند و بدبختها نمیدانند هر لحظه ممکن است بر سر راه قطار مانعی باشد و احتیاج به ترمز است ولی آن لحظه به خود می آیند و تازه متوجه میشوند که چه غلطی کرده اند که ترمز قطار را دور انداخته اند،اگر الان ترمز بود نجات پیدا میکردند.
پس ای مسافران قطار انرژی هسته ای لطفا قبل از اینکه به لیست شهدای دولت اضافه شوید زودتر قطار را ترک کنید.(هر چند قطار بی ترمز است و نمیتواند جایی توقف کند و مجبورید خود را به بیرون پرت کنید

چند وقته که به وبگردی معتاد شدم و شبها تا ساعت 3 نصفه شب مشغول گشت و گذار در اینترنت هستم.(بعضی وقتا هم پیشنهاد تبادل لینک به وبلاگها میدم).

سوالهای آزمون ضمن خدمت معلمان را در جمهور خواندم و کلی خندیدم.اسم این کتاب که این سوالها بر اساس آن طراحی شده بود سنن النبی است که نویسنده ی آن سید محمد حسین طباطبایی است